English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9376 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
prismatic spectacles U عینک نادرست نما
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
lorgnettes U ذره بین یا عینک دسته داری که در اپراهاونمایشگاههابکارمیرود عینک دسته بلند
lorgnette U ذره بین یا عینک دسته داری که در اپراهاونمایشگاههابکارمیرود عینک دسته بلند
The convict cannot distinguish between right and wrong [distinguish right from wrong] . U این مجرم نمی تواند بین درست و نادرست را تشخیص [تشخیص درست را از نادرست] بدهد.
alternatives U تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
alternative U تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
denials U تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد
NAND function U تابع منط قی که خروجی آن وقتی نادرست است که تمام ورودی ها درست باشند و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
denial U تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد
dispersion U تابع منط قی که خروجی آن نادرست است وقتی تمام ورودی ها درست باشند و درست است وقتی یک ورودی نادرست باشد
nosepiece U پل عینک
interpupillary U عینک
goggles U عینک
spectacles U عینک
spectacle U عینک
winker U عینک
eyeglass U عینک
glass eye U عینک
barnacles U عینک
lorgnette U عینک
specs U عینک
lorgnettes U عینک
glasses عینک
glass U عینک
To wear glasses. U عینک زدن
goggled U عینک پرواز
goggling U عینک پرواز
optician U عینک ساز
opticians U عینک ساز
smoked glasses U عینک دودی
rims U قاب عینک
snow goggles U عینک افتابگیر
dark glasses عینک آفتابی
monocle U عینک یک چشمی
pince nez U عینک دماغی
sunglasses U عینک افتابی
rim U قاب عینک
gig lamps U نمایش عینک
snow goggles U عینک توفان
spectacled U عینک دار
optic U شیشه عینک
monocles U عینک یک چشمی
field glasses U عینک صحرایی
field glasses U عینک رزمی
goggles U عینک ایمنی
earpieces U دستهی عینک
goggles U عینک صحرائی
goggles U عینک افتابی
goggles U عینک محافظ
half-glasses عینک یک چشمی
butt-strap U لبهمحلاتصالدستهبهفرم عینک
bespectacled U عینک زده
smoked U عینک دودی
sun glasses U عینک آفتابی
burning glass U عینک جوشکاری
optometry U عینک فروشی
eyeglass U عینک فنری
optometry U عینک سازی
eye glass U عینک دستی
eyeglass U عینک یک چشم
optometrist U عینک ساز
gig lamps U عینک شاخدار
peeper U ایینه عینک
goggle U عینک پرواز
safety glass U عینک ایمنی
safety glasses U عینک ایمنی
lorgnettes U عینک پنسی
lorgnette U عینک پنسی
earpiece U دسته عینک
temple U دسته عینک
oculist U عینک ساز
oculists U عینک ساز
bifocals U دو دید عینک دو کانونی
bifocal U دو دید عینک دو کانونی
to wear glasses U عینک گذاشتن یازدن
rose-coloured spectacles U عینک خوش بینی
scissors-glasses عینک قیچی شکل
goggles U عینک حفاظ دار
he wears glasses U عینک زده است یادارد
pebbles U شیشه عینک نوعی عقیق
lorgnettes U عینک مخصوص روی بینی
optician U عینک فروش دوربین ساز
lorgnette U عینک مخصوص روی بینی
wear U عینک یا کراوات زدن فرسودن
pebble U شیشه عینک نوعی عقیق
opticians U عینک فروش دوربین ساز
wears U عینک یا کراوات زدن فرسودن
optometric U وابسته به میزان دید و عینک سازی
vectograph U عکس مخصوص استفاده از عینک برجسته بینی
inconsecutive U نادرست
unfair U نادرست
inconsequent U نادرست
false code U کد نادرست
infirmly U نادرست
sinister U کج نادرست
spurious U نادرست
wrongful U نادرست
out of trim U نادرست
crooked U نادرست
out of a U نادرست
out of order U نادرست
trumped-up U نادرست
phony U نادرست
impure U نادرست
phonies U نادرست
phoneys U نادرست
phoney U نادرست
trumped up U نادرست
unfairly U نادرست
inaccurate U نادرست
amiss U نادرست
fouler U نادرست
in error <adj.> U نادرست
foulest U نادرست
fouls U نادرست
unsafe U نادرست
inexact U نادرست
dishonest U نادرست
fouled U نادرست
erroneous U نادرست
false <adj.> U نادرست
imprecise U نادرست
false U نادرست
foul U نادرست
distractor U گزینه نادرست
mispronounciation U تلفظ نادرست
improper U نامناسب نادرست
miscue U ضربه نادرست
paralogism U قیاس نادرست
missatement U گفته نادرست
jackleg U ناشی نادرست
false code U رمز نادرست
heterography U املای نادرست
inaccurately U بطور نادرست
untrue U نادرست خائن
mistranslation U ترجمه نادرست
inexactly U بطور نادرست
fallacy of composition U تعمیم نادرست
foul bill of lading U بارنامه نادرست
vicious U بدطینت نادرست
false U ساختگی نادرست
inaccurate U نادرست یا غلط
misconstruction U تعبیر نادرست
misconstruction U تفسیر نادرست
misconstructions U تفسیر نادرست
mispronunciation U تلفظ نادرست
mispronunciations U تلفظ نادرست
foul play U کار نادرست
chuck U پرتاب نادرست
chucked U پرتاب نادرست
chucks U پرتاب نادرست
wrong information U اطلاعات نادرست
wrong answers U پاسخهای نادرست
misconstructions U تعبیر نادرست
errors U عقیده نادرست
error U عقیده نادرست
wrongfully U بطور نادرست
misinformation U خبر نادرست
by indirection U با وسائل نادرست
unsound U ناخوش نادرست
false information U اطلاعات نادرست
false information U خبر نادرست
unfair trade practice U اعمال تجاری نادرست
wild cat U بی اعتبار بی پشتوانه نادرست
off base <idiom> U غیر دقیق ،نادرست
paralpgize U قیاس نادرست ساختن
suggestio falsi U افهار و اعلام نادرست
sigmatism U تلفظ نادرست حرف " س "
true false questions U پرسشهای درست- نادرست
misallocation of resources U تخصیص نادرست منابع
lied U سخن نادرست گفتن
foozle U بدساختن ضربت نادرست
malfunctions U نادرست عمل کردن
lies U سخن نادرست گفتن
malfunction U نادرست عمل کردن
malfunctioned U نادرست عمل کردن
incorrect U نادرست یا به همراه خطا
lie U سخن نادرست گفتن
mininformation U اطلاع یا خبر نادرست
false start U اغاز نادرست خطا در شروع
ungrammatical U مخالف ایین دستور نادرست
paralogist U کسیکه قیاس نادرست میسازد
an i calculation U حساب نادرست یا غیر دقیق
wide of the mark <idiom> U از هدف به دور بردن ،نادرست
mal U خطا نادرست و متقلبانه را می رساند
false starts U اغاز نادرست خطا در شروع
boolean operation U یکی از دو مقدار ممکن درست یا نادرست
skews U میزان کردن چیزی به صورت نادرست
skew U میزان کردن چیزی به صورت نادرست
skewing U میزان کردن چیزی به صورت نادرست
logical U معادل وضعیت منط قی نادرست یا صفر
zeroes U 1-رقم . 2-معادل خاموش منط قی یا وضعیت نادرست
zero U 1-رقم . 2-معادل خاموش منط قی یا وضعیت نادرست
ambiguities U خطای ناشی از انتخاب نادرست داده مبهم
contamination U ذخیره کردن اطلاعات در جای نادرست در حافظه
Everybody condemned his foolish behaviour . U همه رفتار نادرست اورا محکوم کردند
zeros U 1-رقم . 2-معادل خاموش منط قی یا وضعیت نادرست
out of square U خارج از چهار گوش بطور نامنظم یا نادرست
ambiguity U خطای ناشی از انتخاب نادرست داده مبهم
grammatical error U استفاده نادرست از قواعد زمان برنامه نویسی کامپیوتر
semantics U خطای ناشی از استفاده از نشانه نادرست در یک دستور برنامه
Recent search history Forum search
3معنی کلمه retraction چیست؟
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com